حضرت داؤد ﵇
در هجرت با داؤد ﵇ اشخاص دیگر یکجا میشوند
بعد از آن، داؤد ﵇ از جات به شهر عدولام رفت و آنجا در یک غار پناه گرفت.
اینکه داؤد ﵇ از دربار پادشاه اخیش در امان برآمد، پس حمد و ثنای خداوند ﵇ را چنین ادا کرد:
در هر زمان من صفات ﷲ ﷻ را خواهم گفت
حمد و ثنایش همواره بر لبانم جاری خواهد بود
فخر و ناز من بر ﷲ ﷻ است!
این را شنیده، ناتوانان و بی بضاعتان شادمان شوند
بیایید، با من بزرگی ﷲ ﷻ را ستایش کنید!
بیایید که با هم عظمت نامش را بیان نماییم!
من از ﷲ ﷻ درخواست کردم
خداوند متعال دعایم را پذیرفت
و از تمام کسانی که میترسیدم، مرا از آنها نجات بخشید
کسی که روی خود را با توکل به سوی ﷲ ﷻ بگرداند
چهره اش روشن و نورانی خواهد بود
و هیچ گونه سیاهی بر رخسارش نخواهد بود
من ناتوان بودم، به درگاه الهی فریاد کردم
ﷲ ﷻ فریاد مرا شنید
و از همه مشکلات و سختیها نجاتم داد
کسی که از خداوند ﷻ میترسد
ﷲ ﷻ برای محافظت او فرشته گان خود را میگمارد
آنها در اطراف او پهره داری میکنند
و از هر سو نجاتش میدهند
بیایید! طعم نیکویی خداوند ﷻ را بچشید
ببینید! چه ذات خوبی است!
خوشبخت کسی است که به خداوند ﷻ پناه میبرد
ای بنده گان پاک خداوند ﷻ، از ﷲ ﷻ بترسید!
زیرا کسانی که از خداوند ﷻ میترسند، نیازمند و محتاج نخواهند بود
شیرهای جوان و نیرومند هم گاهی احتیاج و گرسنگی را تجربه میکنند
اما کسانی که به خداوند ﷻ رجوع میکنند، کمبود هیچ گونه نعمتی را احساس نخواهند کرد
ای جوانان، گوش کنید!
من به شما خواهم آموخت که چگونه از ﷲ ﷻ ترس داشته باشید
آیا کسی از شما میخواهد زنده گی خوشبخت داشته باشد
و روزهای عمرش خوب سپری شود؟
پس زبان خود را از بدی دور نگه دارید
و از دروغگویی خودداری نمایید
از شر پرهیز کنید، نیکی و خوبی کنید
خواهان صلح باشید و برای آن تلاش کنید
ﷲ ﷻ صادقان را به نظر لطف میبیند
و ندای کمک خواهی آنها را میشنود
اما ﷲ ﷻ از بدکاران روی میگرداند
و نام و نشان آنها را از روی زمین نابود میکند
وقتی صالحین به درگاه الهی فریاد کنند، ﷲ ﷻ فریاد شان را میشنود
و از تمام مشکلات و سختیها نجات شان میدهد
ﷲ ﷻ به افراد عاجز نزدیک میباشد
و به روح غمزده نجات میبخشد
انسان صالح مشکلات زیادی دارد
ولی ﷲ ﷻ او را از همه آنها خلاص میکند
تمام استخوانهایش را سالم نگه میدارد
نمیگذارد حتی یکی از آنها شکسته شود
بدکاران به سبب بدی خود شان کشته خواهند شد
و کسانی که از صادقان نفرت دارند، مجازات خواهند شد
ﷲ ﷻ زنده گی بنده گان پاک خود را حفظ میکند
و پناه برنده گان به ﷲ ﷻ مجازات نخواهند شد
زمانیکه پدر، برادران و خویشاوندان داؤد ﵇ باخبر شدند که او در غار است، نزدش رفتند. سپس چهار صد نفر دیگر نیز با وی ﵇ همراه شدند، که این مردم یا در مشکل گیر بودند یا قرضدار بودند و یا هم از زنده گی ناراض شده بودند. پس داؤد ﵇ سردار آنها شد. سپس داؤد ﵇ پدر و مادر خود را به زمین موآب برد و در شهر مصفه به پادشاه موآب گفت: پادشاه صاحب! تا زمانیکه سرنوشت من معلوم نشود، که ﷲ ﷻ با من چی میکند، پس اجازه بدهید که پدر و مادرم اینجا در پناه شما باشند. پادشاه نیز برایش اجازه داد. پس تا زمانیکه داؤد ﵇ در غار پناه گرفته بود، پدر و مادرش در پناه پادشاه موآب زنده گی میکردند. بعد از آن نبی جاد ﵇ به داؤد ﵇ فرمود: فرمان الهی است که تو غار عدولام را ترک کنی و به زمین قبیلۀ یهودا برگردی. داؤد ﵇ هم در زمین بنی یهودا به جنگل حارث رفت.