حضرت ابراهیم

وفات ساره ﵂

سالها بعد ساره ﵂ در شهر حبرون کنعان به عمر یکصد و بیست و هفت سالگی وفات کرد. به مرگ وی ابراهیم ﵇ ماتم کرد و پشتش گریه میکرد. سپس از مرده برخاست و نزد بنی هیت رفت. فرمود: من یک مهاجر بیگانه هستم، که در سرزمین شما زنده گی میکنم. از شما یک خواهش دارم، از زمین تان یک قطعه برایم بدهید، که مردۀ خانمم را در آن دفن کنم.

بنی هیت گفتند: صاحب! حرف ما را بشنو! ترا به نظر یک سردار بزرگ میبینیم. پس در قبرستانهای ما بهترین جای را انتخاب کن، که آنجا مردۀ خود را دفن کنی. هیچ کسی از ما جرأت انکار کردن را نخواهد کرد.

ابراهیم ﵇ برای تعظیم سر برایش پایین کرد و فرمود: اگر شما به این کمک آماده هستید، پس از عفرون بن صوحر تقاضا کنید، که غار مَکفیله را برایم بدهد، که در آخر زمین وی قرار دارد. من حاضر هستم، که به وی در حضور شما پول کامل آن غار را بدهم. آن جای برای دفن کردن خانواده ام خواهد بود.

آنجا میان بنی هیت عفرون بن صوحر نیز نشسته بود. پس در حضور همه بنی هیت به ابراهیم ﵇ گفت: ای صاحب! تنها غار نه، بلکه زمین اطراف آنرا نیز برای تان میدهم، تا که مردۀ خود را در آن دفن کنید. این حاضرین شاهدان قول من هستند.

ابراهیم ﵇ به بنی هیت سر به تعظیم پایین کرد و در حضور همه به عفرون بن صوحر فرمود: این مهربانی تو است، ولی من این غار و زمین را از پیشت میخرم. اگر حرف مرا قبول کنی، پس خوب خواهد شد.

عفرون بن صوحر گفت: ای صاحب! قیمت این زمین چهار صد سکۀ نقره است، ولی در بین من و تو این هیچ ارزشی ندارد. مرده ات را در آن دفن کن.

ابراهیم ﵇ قیمت زمین عفرون را قبول کرد. چهار صد سکۀ نقره را برایش داد و در حضور بنی هیت این معامله را انجام داد. در این معامله ابراهیم ﵇ به گونۀ قانونی غار مَکفیله نزدیک مَمری، زمین چهار اطراف و تمام درختان موجود در آن را بدست آورد. شاهدان این معامله تمام آن بنی هیت بودند، که در دروازۀ شهر جمع شده بودند. بعد از آن ابراهیم ﵇ جسد ساره ﵂ را در غار مَکفیله دفن کرد. ملکیت این غار و زمین از بنی هیت به ابراهیم ﵇ انتقال شد، تا برای خانوادۀ وی ﵇ یک قبرستان باشد.

 << قبلی  |  بعدی >> 

فهرست