حضرت داؤد ﵇
این قصۀ حضرت داؤد ﵇ است. او ﵇ پسر یِسی بود و در شهر بیت لحم به دنیا آمده بود. در دوران پادشاه طالوت ﷲ ﷻ بالای شموئیل ﵇ امر کرده بود که به جای طالوت داؤد ﵇ را برای پادشاهی بنی اسرائیل انتخاب کند. در این وقت داؤد ﵇ نوجوان بود و رمۀ پدر خود را میچراند.
پادشاه طالوت داؤد ﵇ را به دربار خود طلب میکند
ﷲ ﷻ فضل و برکت روح خود را از سر طالوت دور کرد و در جایش یک جن خبیث را مقرر کرد، که سایۀ سیاه خود را بالایش بیندازد و آزارش بدهد. درباریان برایش گفتند: پادشاه صاحب! ﷲ ﷻ بالای شما یک جن خبیث را نازل کرده است که آزار تان میدهد. اگر حکم کنید، ما خدمتگاران شما چنان شخصی را برای تان پیدا خواهیم کرد، که خوب چنگ بنوازد. وقتیکه از دست جن خبیث به عذاب شوید، برای تان ساز خواهد نواخت و قلب تان آرام خواهد شد.
طالوت برای شان گفت: درست است. یک نوازندۀ خوب برایم پیدا کنید و اینجا بیاورید.
یک درباری گفت: در بیت لحم پسر شخصی به نام یِسی است که نه تنها خوب چنگ مینوازد، بلکه دلیر، بهادر، در حرف زدن هوشیار و زیبا هم است. علاوه بر این ﷲ ﷻ همراهش یار و یاور است.
پس طالوت قاصدان را با این پیام نزد یِسی فرستاد: پسر خود داؤد را که رمه میچراند، به دربار من بفرست.
یِسی هم بالای مرکب چند نان، یک بزغاله و یک مشک پُر از می را بار کرد و به دست داؤد ﵇ داد، تا آن را به طالوت برساند. زمانیکه داؤد ﵇ به دربار رسید، پس به خدمت طالوت پرداخت. هر بار که جن خبیث پادشاه طالوت را به عذاب میساخت، پس داؤد ﵇ برایش چنگ مینواخت و قلب وی توسط آن آرام میشد. سپس جن خبیث از وی دور میشد.