حضرت شموئيل ﵇
طالوت بنی اسرائیل را از پادشاه ظالم نجات میدهد
در این زمان پادشاه عمونیان ناحاش بالای قبیله های بنی اسرائیل جاد و روبین بسیار ظلمهای سخت آغاز کرد. چشم راست هر کدام ایشان را کشید و کسی را نگذاشت که به بنی اسرائیل نجات بدهد. در اخیر چنان کسی از این دو قبیله باقی نمانده بود که چشم راستش را ناحاش نکشیده باشد، بجز هفت هزار نفر که موفق به فرار شده بودند و در زمین جلعاد به شهر یابیش پناه برده بودند.
سپس ناحاش لشکر خود را کشید و به طرف یابیش حرکت کردند. باشنده گان یابیش از ناحاش تقاضا کردند که جناب! با ما پیمان صلح ببندید و ما خدمت شما را خواهیم کرد.
ناحاش برای شان گفت: درست است! ولی به یک شرط. آن اینکه چشم راست هر کدام تان را میکَشم! این برای تمام بنی اسرائیل طعنۀ بزرگ خواهد بود!
بزرگان یابیش برایش گفتند: برای ما هفت روز وقت بدهید! به تمام سرزمین بنی اسرائیل پیام کمک خواهیم فرستاد. اگر کسی به کمک ما نیامد، پس شرط شما را قبول خواهیم کرد.
قاصدان فرستاده شدند و به شهر جبعه هم آمدند، جایی که طالوت زنده گی میکرد. وقتیکه به مردم این پیام را رساندند، پس مردم شهر با صدای بلند فریاد و گریه شروع کردند. در این وقت طالوت از زمینها با گاوهایش آمد. از مردم پرسید که شما چرا گریه میکنید؟
مردم به وی در بارۀ یابیش پیام قاصدان را بیان کردند. طالوت که این پیام را شنید، روح ﷲ ﷻ به قدرت بالایش نازل شد و بسیار قهر شد. دو گاو را گرفته توته – توته کرد. سپس به قاصدان گفت: این توته ها را به تمام قریه ها و شهرهای بنی اسرائیل ببرید و برای شان بگویید: اگر کسی با طالوت و شموئیل ﵇ به جنگ حاضر نشد، انجام گاوهای شان چنین خواهد بود!
قاصدان که به بنی اسرائیل پیام طالوت را رساندند، ترس ﷲ ﷻ بالای مردم افگنده شد و با یک صدا برای جنگ حاضر شدند. طالوت تمام این مردم را در شهر بازِق برای جنگ جمع کرد. از قبایل شمالی اسرائیل سه صد هزار نفر آمدند و از جنوب، یعنی از قبیلۀ یهودا سی هزار نفر آمدند.
سپس طالوت به دست قاصدان برای باشنده گان یابیش پیام فرستاد که ما فردا قبل از چاشت برای شما نجات داده خواهیم بود.
باشنده گان یابیش که این پیام را شنیدند، بسیار خوش شدند. به عمونیان خبر فرستادند که ما فردا در مقابل تان حاضر میشویم. سپس همراه ما چنان رفتار کنید که شما خوب میبینید.
به صبح بعدی قبل از سپیده دم طالوت جنگجویان بنی اسرائیل را به سه گروه تقسیم کرد و بالای عمونیان بیخبر حمله کردند. تا چاشت بسیار عمونیان را از بین بردند و اشخاصی که زنده مانده بودند، آنها را چنان پراگنده ساختند که دو نفر در یک جا دیده نمیشدند.
بعد از این کامیابی مردم به شموئیل ﵇ گفتند: آن رذیلان کجا هستند که مخالف پادشاهی طالوت بودند. آنها را به دست ما بسپارید که از بین ببریم!
طالوت گفت: نخیر! امروز هیچ کسی را اعدام نمیکنیم، زیرا ﷲ تعالی امروز ما را بالای دشمنان مان پیروز ساخته است!
سپس شموئیل ﵇ به مردم گفت: بیایید که به جلجال برویم و با پادشاه طالوت یک بار دیگر بیعت کنیم.
تمام مردم هم به جلجال رفتند و در مقابل خداوند ﷻ با پادشاه طالوت یک بار دیگر بیعت کردند. سپس به ﷲ ﷻ نذرانه های صلح را تقدیم کردند. بعد از این، طالوت و تمام بنی اسرائیل با هم جشن گرفتند.