حضرت شموئيل ﵇
طالوت پادشاه میشود
وقتیکه طالوت از نزد شموئیل ﵇ حرکت کرد، ﷲ ﷻ به وی یک قلب جدید بخشید. سپس تمام آن علاماتی را که شموئیل ﵇ برایش فرموده بود، در همان روز به حقیقت پیوست. طالوت و نوکرش که به قریۀ جبعه رسیدند، یک گروهی از ولیان پیش روی شان آمدند. همان لحظه روح ﷲ ﷻ به قدرت بالای طالوت نازل شد. در حالت جذبه و وجد آمد و زبانش به پیامهای الهی گویا شد. مردمی که طالوت را میشناختند، با دیدن این حالت با هم گفتند: پسر قیش را چی شده است؟ آیا طالوت هم ولی است؟
شخصی از حاضرین گفت: آیا هر کس ولی شده میتواند؟ آیا مهم نیست که پدرش چی کاره باشد؟
(پس این جمله مشهور شد که میگویند «آیا طالوت هم ولی است؟»)
زمانیکه طالوت از حالت جذبۀ روحانی برآمد، پس در سر تپه به قربانگاه بالا شد. کاکایش از وی و نوکر پرسید: کجا رفته بودید.
طالوت برایش گفت: ما به جستجوی مرکبهای گم شده برآمده بودیم، ولی آنها را پیدا نکردیم. پس نزد شموئیل ﵇ رفتیم که او جای مرکبها را برای ما معلوم کند.
کاکایش پرسید: شموئیل ﵇ برای تان چی فرمود؟
طالوت برایش جواب داد: وی فرمود که مرکبها پیدا شده اند.
ولی طالوت به کاکای خود حرفهای دیگر شموئیل ﵇ را نگفت، یعنی که او برای پادشاهی انتخاب شده است.
بعد شموئیل ﵇ تمام بنی اسرائیل را به شهر مِصفه طلب کرد، تا پیام الهی را برای شان بشنواند. برای شان فرمود: ای بنی اسرائیل! رب شما ﷲ ﷻ میفرماید: «من شما را از مصر بیرون کردم. از مصریان و تمام اقوام دیگر ظالم شما را نجات دادم. از هر مشکل و تکلیف نجات تان دادم، ولی با وجود تمام این کارها شما از من رو گشتاندید و تقاضا کردید، که بالای ما یک پادشاه مقرر کن. پس حال همۀ تان به ترتیب قبایل و خانواده های تان در حضور من حاضر شوید.»
شموئیل ﵇ هم تمام بنی اسرائیل را به ترتیب قبیله جمع کرد. قرعه انداخت، که در آن نام قبیلۀ بنیامین برآمد. سپس در خانواده های این قبیله قرعه انداخت، که نام خانوادۀ مَطری برآمد. بالاخره در این خانواده قرعه به نام طالوت بن قیش برآمد. تمام مردم در تلاش طالوت شدند، ولی وی را دریافت نکردند. از خداوند ﷻ پرسیدند: طالوت کجا است؟
ﷲ ﷻ برای شان فرمود: او خود را در پشت اجناس پنهان کرده است.
مردم نزدش دویدند. او را از آنجا بیرون کردند. وقتیکه نزدیک آمد، مردم دیدند که از همه بلندتر است، کسی تا شانه هایش نمیرسد. سپس شموئیل ﵇ به تمام مردم فرمود: این همان مردی است که ﷲ ﷻ پادشاه تان انتخاب کرده است. در تمام بنی اسرائیل همانند وی نیست!
همه صدا کردند: پادشاه ما زنده باد!
سپس شموئیل ﵇ به مردم در بارۀ حقوق و مسئولیتهای پادشاه معلومات داد. آنرا در یک کتاب نوشت و در حضور ﷲ ﷻ تقدیم کرد. بعد از آن مردم را رخصت کرد که به خانه های شان برگردند.
ﷲ ﷻ در قلب چند مرد دلیر این اراده را بوجود آورد، که پیروی طالوت را بکنند. پس وقتیکه طالوت به طرف شهر جبعه حرکت کرد، جایی که خانه اش بود، آنها نیز همراهش رفتند. اما چند رذیل گفتند: این مرد چگونه ما را از دشمنان نجات خواهد داد؟
او را به نظر حقارت دیدند و بخاطر احترام تحایف برایش نیاوردند. اما طالوت به آنها چیزی نگفت.