حضرت یوسف

تولد یعقوب

این قصه از نسل اسحاق بن ابراهیم ﵇ است. اسحاق ﵇ در چهل سالگی با رفقه ازدواج کرده بود، که وی دختر بتوئیل و خواهر لابان بود. رفقه حامله نمیشد، پس اسحاق ﵇ در حقش به ﷲ ﷻ دعا کرد. دعایش قبول شد و رفقه حامله شد. در دوران حمل احساس کرد، که در بطنش اطفال دوگانه هستند و یکدیگر را تیله میکنند. با خود گفت: این حالات چرا بالایم آمده است؟ پس در این مورد به دربار ﷲ سبحان تعالی دعا کرد. ﷲ ﷻ برایش الهام نمود:

«در بطن تو رهبران دو قوم هستند.
از همدیگر جدا خواهند شد.
یکی از دیگرش قویتر خواهد بود.
بزرگ خدمت کوچک را خواهد کرد.»

زمانیکه وقت حمل رفقه تکمیل شد، اطفال دوگانه به دنیا آورد. طفلی که نخست به دنیا آمد، سرخ رنگ بود و بر تمام بدنش موها بود. پس اسمش را عیص * گذاشت. بعد پسر دومش در حالتی به دنیا آمد، که کوری پای پسر نخست تولد شده، عیص را محکم گرفته بود. از این رو اسم وی را یعقوب ** گذاشت. در زمان تولد این اطفال اسحاق ﵇ شست ساله بود.

زمانیکه هر دو پسر بزرگ شدند، عیص شکارچی شد، که همیشه در صحرا میگشت، اما یعقوب ﵇ خوی آرام داشت و خوشش می آمد، که در نزدیکی های خیمه بماند.

* عیص در زبان عبری عیص با لغتی به معنای مو ارتباط دارد.
** یعقوب در زبان عبری یعقوب با لغتی به معنای کوری پا ارتباط دارد.

 << قبلی  |  بعدی >> 

فهرست