حضرت شموئيل ﵇
از بابت صندوق عهد خداوند ﷻ بالای فیلیستینیان آفت نازل میکند
بعد از اینکه فیلیستینیان صندوق عهد را به دست آوردند، از ابن عزر آنرا به شهر اشدود انتقال دادند. در جای معبد خدای شان داجون آوردند و آنرا در نزد بت داجون نهاد. اما به صبح دیگر که باشنده گان اشدود به معبد داخل شدند، میبینند که بت داجون در مقابل صندوق رو به دل افتاده است. پس بت را دوباره بلند کردند و در جای خودش ایستاد کردند. به صبح بعدی که آمدند، دوباره دیدند که بت داجون از جای خود در مقابل صندوق رو به دل افتاده است، ولی این بار سر و دستان بت از تنش بریده شده اند و در لخک دروازه افتاده اند. فقط تن بت سالم مانده است. سپس ﷲ ﷻ باشنده گان اشدود و مناطق چهار اطراف را به عذاب سخت گرفتار کرد که بالای بدنهای شان دانه ها برآمدند. با دیدن این واقعه باشنده گان اشدود با همدیگر گفتند: این آفت سخت از طرف خدای بنی اسرائیل است، که برای ما و داجون خدای ما جزا میدهد. پس صندوق عهد باید از بین ما دور شود!
از این رو بزرگان فیلیستینی را جمع کردند و با آنان مشوره کردند، که با این صندوق چی باید شود؟
آنها جواب دادند که به شهر جات انتقال داده شود.
پس صندوق عهد را به شهر جات بردند. وقتیکه صندوق عهد را به شهر جات رساندند، ﷲ ﷻ بالای این شهر هم عذاب نازل کرد و تمام باشنده گان بزرگ و کوچک را به آفت سخت گرفتار کرد. بالای بدنهای شان دانه ها برآمدند، پس تمام مردم بی نهایت وارخطا شدند. آنها صندوق عهد را به شهر عقرون فرستادند، اما باشنده گان عقرون نعره کردند: صندوق عهد را اینجا آورده اند، تا ما هم کشته شویم!
پس فیلیستینیان دوباره بزرگان را جمع کردند و برای شان زاری کردند که خواهش میکنیم! این صندوق بنی اسرائیل را دوباره در جای اصلی آن بفرستید، تا ما و خانواده های ما از مرگ نجات پیدا کنیم!
مردم از این خاطر به زور زاری میکردند، که در آن شهر هم ﷲ ﷻ عذاب نازل کرده بود و مردم را به آن آفت کُشنده گرفتار کرده بود. تمام باشنده گان در ترس مرگ بودند. کسانیکه نمرده بودند، در بدن شان دانه ها برآمده بودند. پس به طرف آسمان به خدایان شان نعره های کمک میزدند.