حضرت شموئيل ﵇
بنی اسرائیل از شموئیل ﵇ یک پادشاه میخواهند
با گذشت زمان عمر شموئیل ﵇ بیشتر شد و در این پیری دو پسر خود یوئیل و ابیاه را مقرر کرد، تا بالای بنی اسرائیل فیصله کنند. آنها در قریۀ بیر شبع فیصله های مردم را انجام میدادند، اما بر قدم پدر شان قدم نگذاشته بودند و گرسنۀ پول بودند. رشوت میخوردند و در حق مردم بی انصافی میکردند.
از بابت این مشکلات تمام بزرگان بنی اسرائیل در راما با هم جمع شدند و به شموئیل ﵇ گفتند: ببین، حال تو پیر شده ای و پسرانت بر قدم تو قدم نگذاشته اند. پس خوب این خواهد بود که مانند تمام اقوام دیگر بالای ما یک پادشاه تعیین کنی، که بالای ما حکم و فیصله کند.
با شنیدن این تقاضا شموئیل ﵇ بسیار خفه و ناراض شد. پس در ارتباط این موضوع بخاطر بدست آوردن رهنمایی از ﷲ ﷻ دعا کرد. خداوند ﷻ برایش فرمود: ای شموئیل، خواست مردم را قبول کن. آنها اصلاً ترا رد نکرده اند، بلکه مرا رد کرده اند. نمیخواهند که من پادشاه شان باشم. از وقتیکه من آنها را از مصر بیرون کردم، از من رو گشتانده اند و دنبال خدایان دیگر رفته اند. حال آنها با تو همانگونه رویه میکنند، طوریکه با من کرده اند. پس خواست شان را قبول کن، اما برای شان خبرداری بده، که حکومت پادشاه بالای شان چقدر مشکلات خواهد آورد.
شموئیل ﵇ هم طبق رهنمایی ﷲ ﷻ تمام فرمانها را به بنی اسرائیل رساند و فرمود: بالای شما حکومت پادشاه چنین خواهد بود: به زور پسرهای تان را بیگار خواهد کرد. بعضی را بالای اسپها و بعضی را در گادی های جنگی بخاطر خدمت مقرر خواهد کرد. بعضی در پیش روی گادی خواهند دوید. بعضی در لشکر بالای گروه های کوچک و بزرگ منصبدار مقرر خواهند شد. بعضی در زمینهایش قلبه خواهند کرد، بعضی فصلهایش را درو خواهند کرد و بعضی دیگر شان برای پادشاه سلاحها و لوازم گادی خواهند ساخت. پادشاه دختران تان را به زور بیگار خواهند کرد، که برای وی عطر بسازند، غذا آماده کنند و نان پخته کنند. پادشاه کشتزارها و باغهای زیتون و انگور تان را غصب خواهد کرد و به درباریانش خواهد داد. از حاصلات انگور و غلۀ تان حصۀ دهم را از نزد تان خواهد گرفت و بالای درباریان و وزیرانش تقسیم خواهد کرد. نوکران ذکور و اناث را از نزد تان خواهد برد. مرکبها و مواشی تان را هم بخاطر فایدۀ خود به زور خواهد گرفت. از رمه های شما حصۀ دهم را خواهد گرفت و شما غلام وی خواهید بود. آنوقت شما به ﷲ تعالی صدا خواهید کرد، که یا ﷲ! ما را از این پادشاه که برای خود انتخاب کردیم رها کن! ولی ﷲ تعالی به شما کمک نخواهد کرد.
با وجود این هم مردم به حرفهای شموئیل ﵇ هیچ گوش نگرفتند و گفتند: نخیر! یک پادشاه میخواهیم که بالای ما حکومت کند. آنوقت قوم ما مانند اقوام دیگر خواهد بود. پادشاه بالای ما حکم و فیصله خواهد کرد و در جنگ پیشوا و رهبر ما خواهد بود.
شموئیل ﵇ یک بار دیگر به ﷲ ﷻ دعا کرد و در بارۀ خواست مردم ازش رهنمایی طلب کرد. ﷲ تعالی برایش رهنمایی کرده فرمود: تقاضای مردم را قبول کن و یک پادشاه را بالای شان مقرر کن!
شموئیل ﵇ هم این حکم را قبول کرد. سپس به مردم فرمود: حال شما به قریه های تان برگردید.