حضرت موسی ﵇
خداوند ﷻ در کوه سینا تجلای خود را نشان میدهد
بنی اسرائیل از رفیدیم حرکت کردند. میرفتند تا به تاریخ اول ماه سوم بعد از خروج شان از مصر به صحرای سینا رسیدند. آنجا در نزدیک کوه سینا خیمه زدند.
موسی ﵇ در کوه بالا شد، تا با خداوند ﷻ ملاقات کند. آنجا ﷲ ﷻ برای موسی ﵇ فرمود: ای موسی! به تمام بنی اسرائیل این فرمانم را بشنوان: همۀ شما به چشم خود دیدید که من مصریان را به کدام حالت رساندم. من شما را از مصر اینجا به حضور خود طوری آورده ام، که عقاب توسط قدرت بالهای خود چوچه هایش را در پنجه ها میبرد. حال اگر شما به کلام من گوش دهید و عهد و پیمانی را که با من کرده اید عملی کنید، پس نسبت به تمام اقوام دنیا قوم منتخب و نازدانه ام خواهید بود. با وجودیکه مالک تمام اقوام دنیا هستم، ولی شما منحیث قوم منتخب من بالای زمین امامت خواهید کرد و یک قوم مقدس خواهید بود.
موسی ﵇ هم از کوه پایین شد. بزرگان بنی اسرائیل را نزد خود خواست و فرمان الهی را نقطه به نقطه برای شان بیان کرد. همۀ بنی اسرائیل به یک صدا گفتند: چیزی که ﷲ ﷻ فرموده است، بجا خواهیم کرد.
پس موسی ﵇ دوباره به کوه رفت، تا با ﷲ ﷻ ملاقات کند و این سخن بنی اسرائیل را برایش برساند. ﷲ ﷻ فرمود: من تجلای ذات خود را در یک ابر غلیظ برایت نشان خواهم داد و از پردۀ آن با تو همکلام خواهم شد. به این ترتیب تمام قوم سخنان من و ترا خواهند شنید و همیشه بالایت باور خواهند کرد.
سپس موسی ﵇ سخنان مردم را به ﷲ ﷻ رساند. ﷲ ﷻ فرمود: حال پایین برو و برای مردم بگو که امروز و فردا مراسم پاک کردن جان خود را انجام بدهند و لباس خود را نیز بشویند. باید تا روز سوم آماده شوند، زیرا در آن روز پیش روی مردم بر کوه سینا تجلای ذات خود را نشان میدهم. به چهار طرف کوه یک خط حدود تعیین کن و به مردم بگو، که هیچکس کوشش بالا شدن و یا نزدیک شدن به این کوه را نکند. اگر کسی از این حدود بگذرد، جزایش مرگ خواهد بود. اگر کسی یا حیوانی از این حدود بگذرد، شما باید او را لمس نکنید، بلکه باید توسط سنگ یا تیر زده شود، تا بمیرد. سپس زمانیکه صدای بلند شاخ قُچ نواخته شود، آن نشانۀ این خواهد بود، که مردم به دامنۀ کوه تشریف برده میتوانند.
موسی ﵇ هم از کوه پایین شد و به مردم حکم پاک کردن جان شان را رساند. بعد از این حکم، آنها جانهای خود را پاک کردند و لباس خود را شستند. موسی ﵇ برای شان فرمود: بخاطر روز سوم آماده گی بگیرید و تا آن وقت به زنان خود نزدیک نشوید.
در صبح روز سوم صدای رعد و برق بلند شد و سر کوه را یک ابر غلیظ فرا گرفت. سپس به واسطۀ شاخ قُچ بسیار صدای بلند نواخته شد و تمام مردم از ترس به لرزه شدند. موسی ﵇ مردم را از پیش روی خیمه ها حرکت داد، تا در حضور خداوند ﷻ حاضر شوند و در دامنۀ کوه ایستاد شدند. ناگهان بر سر کوه سینا آتش نازل شد و از بینش تجلای الهی ظاهر شد. از بابت آتش چنان دود بلند شد، طوریکه از کورۀ خشت پزی بلند میشود. سپس کوه بسیار به شدت به لرزه درآمد. در حالیکه صدای شاخ قُچ لحظه به لحظه بلندتر میشد، موسی ﵇ با رب خود ﷲ ﷻ به حرف زدن آغاز کرد و ﷲ ﷻ با آواز سنگین جواب میداد.