حضرت موسی ﵇
عذاب مگس
ﷲ ﷻ به موسی ﵇ فرمود: فردا صبح در راه رود ایستاد شو. هنگامیکه فرعون به طرف رود آمد، تو برایش بگو، که ﷲ ﷻ فرموده است: قوم منتخب مرا بگذار که برود و عبادت مرا کند. اگر نه، من بالای تو، درباریان، مردم و خانه هایت عذاب مگس را نازل خواهم کرد. خانه ها و زمینهای مصریان را مگسها فرا خواهند گرفت، اما منطقۀ گوشن، جایی که قوم منتخب من زنده گی میکند، از این آفت در امان خواهد بود. آنجا عذاب مگس نخواهد بود. سپس خواهی دانست که من ﷲ قادر در این زمین حاضر هستم. بلی، من قوم منتخب خود را از این بلا نگه خواهم داشت و شما مصریان بر آن مبتلا خواهید شد، و این علامه فردا رخ خواهد داد.
ﷲ ﷻ همانگونه کرد. بالای خانه های فرعون و درباریان عذاب مگس را نازل کرد و از بابت هجوم مگسهای زیاد تمام زمین مصر به حد تباهی رسید. یک بار دیگر فرعون موسی و هارون ﵇ را نزد خود خواست و برای شان گفت: شما بروید و به خدای خود در همین سرزمین قربانی کنید!
موسی ﵇ فرمود: پادشاه صاحب! چنین شده نمیتواند، چون ما که به ﷲ ﷻ قربانی میکنیم، مصریان این قربانی را به نظر بد میبینند. پس اگر آنها ما را در وقت قربانی ببینند، سنگسار مان خواهند کرد. لازم است که ما سه روز به بیابان سفر کنیم و آنجا طبق فرمان رب ما ﷲ ﷻ قربانی کنیم.
فرعون گفت: درست است! اجازۀ رفتن را برای تان میدهم، که در بیابان برای رب تان ﷲ قربانی کنید، ولی زیاد دور نروید! حال شما دعا کنید که این عذاب مگس از سرم دور شود!
موسی ﵇ فرمود: پادشاه صاحب! من از نزدت میروم و به ﷲ ﷻ در حقت دعا خواهم کرد، که تا فردا عذاب مگس را از سر تو، درباریان و مردمت دور کند، ولی خبردار که مانند گذشته وعده ات را نشکنانی. این بار به بنی اسرائیل حتماً اجازه میدهی، که بروند و به ﷲ ﷻ قربانی کنند.
بعد از گفتن این حرف، موسی ﵇ از دربار فرعون بیرون شد و به ﷲ ﷻ بخاطر فرعون دعا کرد. ﷲ ﷻ دعای موسی ﵇ را قبول کرد و هجوم مگس را از سر فرعون، درباریان و مصریان دور کرد، تا اینکه یک مگس هم باقی نماند. ولی فرعون این بار هم قلب خود را سخت گرفت و به بنی اسرائیل اجازۀ رفتن را نداد.