حضرت داؤد 

طالوت از محبوبیت داؤد حسادت میکند

لشکر از میدان جنگ واپس حرکت کرد و از قریه ها زنان به استقبال طالوت به سر راه برآمدند و با خوشی زیاد میچرخیدند، دایره و آلات دیگر ساز مینواختند و در آهنگ این را میخواندند: طالوت هزارها را از بین برده است، ولی داؤد دها هزار را از بین برده است!

طالوت که این را شنید، پس بسیار قهر شد و با خود گفت: اینها میگویند که داؤد دها هزار را از بین برده و من هزارها را از بین برده ام. پس چی مانده است، مگر اینکه بجای من داؤد را پادشاه خود تعیین کنند!

پس بعد از آن روز طالوت داؤد ﵇ را به نظر کینه و حسادت میدید.

به فردا با امر الهی جن آزار دهنده یک بار دیگر در خانه بالای پادشاه طالوت حمله کرد، که وی از بابت آن در جذبه حرفهای بی معنی میزد. داؤد ﵇ طبق معمول آمد و برایش چنگ نواخت. ولی آن روز در دست طالوت یک نیزه بود. در ذهنش این فکر آمد که من داؤد را با این نیزه در دیوار میخ خواهم کرد. پس نیزه را به طرف داؤد ﵇ پرتاب کرد، ولی داؤد ﵇ خود را گوشه کرد. این کار دو بار تکرار شد.

در قلب طالوت از داؤد ﵇ ترس پیدا شد، چون فهمید که یاری ﷲ ﷻ با داؤد ﵇ است و حال یاری را با من قطع کرده است. پس داؤد ﵇ را از خود دور کرد و بالای یک تولی هزار نفری سردار مقرر کرد. ﷲ ﷻ با داؤد ﵇ یار و مددگار بود و در هر کار کامیابی نصیبش میکرد. طالوت که کامیابی هایش را دید، از وی ﵇ بیشتر ترسید. داؤد ﵇ در تمام سرزمین بنی اسرائیل، هم در شمال و هم در جنوب در زمین قبیلۀ یهودا محبوبیت پیدا کرد.

 << قبلی  | بعدی >>

  فهرست