حضرت ابراهیم ﵇
ﷲ ﷻ به ابراهیم ﵇ شرایط عهد و پیمان را میدهد
وقتیکه عمر مبارک اِبرام ﵇ به نود و نُه سالگی رسید، ﷲ ﷻ یک بار دیگر وی ﵇ را به دیدار خود مشرف ساخت و برایش فرمود: ای اِبرام! من خدای قادر مطلق هستم! پیرو راه من و بی عیب باش. با تو عهد و پیمان میکنم، که نسل ترا بسیار زیاد میکنم.
با شنیدن این، اِبرام ﵇ به سجده افتاد. خداوند ﷻ برایش فرمود: با تو عهد و پیمانم اینست، که پدر اقوام زیاد خواهی شد. بعد از امروز نامت اِبرام (پدر معزز) نه، بلکه ابراهیم (پدر اقوام زیاد) خواهد بود، چون من ترا پدر اقوام زیادی میسازم. نسلت را بسیار زیاد خواهم کرد. از تو اقوام زیادی میسازم و در نسلت پادشاهان پیدا خواهم کرد. این عهد و پیمان را با تو و نسلت به همیش مستحکم میسازم. من معبود تو و اولاده ات هستم. سرزمین کنعان را، که حالا منحیث مهاجر در آن زنده گی میکنی، برای تو و نسلت خواهم داد، تا برای همیش ملکیت اولاده ات باشد و من خدای شان میباشم.
بالای تو و نسلهای آینده ات بجا نمودن این عهد و پیمان فرض است. بین من و تو و بین من و نسلهایت نشانۀ عهد و پیمان اینست، که هر فرد ذکور باید ختنه شود، یعنی پوست سر آلۀ تناسلی اش بریده شود، تا یک نشانه گردد، که عهد و پیمان مرا قبول کرده است. در نسلهای آینده که هر پسر تولد شود، باید به روز هشتم ختنه شود. این ختنه تنها برای اعضای خانوادۀ شما نیست، بلکه برای هر آن غلام هم است، که در خانۀ تان تولد شده باشد و یا هم از بیگانه ها خریده شده باشد. خلاصه اینکه تمام افراد ذکور خانۀ تان باید ختنه شوند، تا جسم تان شهادت عهد و پیمان ابدی مرا بدهد. اگر در نسل شما کدام ذکور ختنه نشود، پس باید از قوم رانده شود، چون این عهد و پیمان را شکستانده است.
سپس خداوند متعال فرمود: بعد از امروز تو خانم خود را بنام سارای یاد نمیکنی، بلکه نامش ساره خواهد بود. بالای وی نظر رحم خواهم کرد و یک پسر به دنیا خواهد آورد. بلی! به ساره برکات نازل خواهم کرد و در نسل وی زیاد اقوام و پادشاهان پیدا خواهند شد.
با شنیدن این حرف، ابراهیم ﵇ به سجده افتاد، اما زیر لب خندید و در دل گفت، در سن تقریباً صد سالگی چطور امکان دارد که صاحب پسر شوم؟ خانم من ساره هم نود ساله است. وی چطور طفل به دنیا خواهد آورد؟ پس برای خداوند ﷻ عرض کرد: یا ﷲ! این برکت تو نصیب اسماعیل شود!
ﷲ ﷻ فرمود: بشنو! همسرت ساره پسری به دنیا خواهد آورد و اسمش را اسحاق میگذاری. من این عهد و پیمان را با اسحاق و نسلش تا ابد قایم نگهمیدارم، ولی در بارۀ اسماعیل دعای ترا شنیدم. به وی نیز برکت خواهم داد و نسلش را بسیار زیاد خواهم کرد. پدر دوازده سردار خواهد شد و من از وی قوم بزرگی خواهم ساخت! اما وارث عهد و پیمان من اسحاق خواهد بود، که ساره وی را یک سال بعد در همین وقت به دنیا خواهد آورد.
ﷲ ﷻ که این سخنان را تمام کرد، دیدار الهی نیز به پایان رسید.
همان روز ابراهیم ﵇ پسر خود اسماعیل و تمام غلامان خود را، که در خانه اش تولد شده بودند و یا از بیگانه گان خریده شده بود، جمع کرد و مطابق امر ﷲ ﷻ پوست سر آلۀ تناسلی هر ذکور را برید. در این وقت ابراهیم ﵇ نود و نُه ساله بود و پسرش اسماعیل ﵇ سیزده ساله بود. خلاصه اینکه به همین روز ابراهیم ﵇، اسماعیل ﵇ و تمام غلامان ذکور خانواده، که در خانه تولد شده بودند و یا از بیگانه گان خریده شده بودند، ختنه شدند.