حضرت سلیمان ﵇
ملکۀ سبا به حضور سلیمان ﵇ می آید
چند مدت بعد به ملکۀ سبا خبر رسید که ﷲ ﷻ به سلیمان ﵇ حکمت و دبدبۀ خاص داده است و بدست او ﵇ بیت المقدس هم ساخته شده است. پس تصمیم گرفت که نزدش برود و در مورد موضوعات پیچیده حکمت وی ﵇ را آزمایش کند. از این خاطر با نوکران زیاد و کاروان شتر که بالایش عطریات، طلای زیاد و سنگهای قیمتی بار بود، به اورشلیم آمد و هر سؤالی که در ذهنش بود، از سلیمان ﵇ پرسید. سلیمان ﵇ هم تمام سؤالاتش را جواب داد. جواب هیچ سؤالی برایش سخت نبود.
سخنانی حکیمانهٔ حضرتسلیمان ﵇
صادقان و فاسقان
صادقان از فاسقان نفرت دارند
بدکاران از راستکاران نفرت دارند
صادقان از دروغ بد میبرند
ولی فاسدان کارهای پست و بی شرم انجام میدهند
دهن صادقان چشمهٔ آب حیات است
در سخن بدکاران خشونت نهفته است
پاداش صادقان زنده گی مبارک است
پاداش فاسدان جزای گناهان شان است
ترس از ﷲ ﷻ روزهای عمر را زیاد کند
اما شرارت فاسدان روزهای عمر را کم کند
نیکی راه راستکاران را محفوظ کند
بدی بدکاران را سرنگون کند
مصیبتها دنبال گنهکاران است
انعام راستکاران خوشبختی است
قلب انسان دانا تشنهٔ دانایی بود
انسان نادان گرسنهٔ نادانی بود
آدم ساده بر هر حرف باور میکند
آدم هوشیار هر قدم را به سنجش میگیرد
آدم دانا احتیاط کار و از بدی دوری میکند
آدم نادان در غرور خود حد گذری میکند
چنانچه سگ بر میگردد و میلیسد قی خود
همینگونه بی عقل تکرار میکند بی عقلی خود
آدم نادان زنده گی را با نادانی ویران میکند
و بعد در قلب با خداوند ﷻ قهر میکند
آدم نادان کسب دانایی را نمیپسندد
بلکه اظهار حال دل خود را از هر چی ترجیح میدهد
شخص با حکمت کند زبان خود در اختیار
شخص دانا باشد همیش آرام و بردبار
شخص هوشیار را یک حرف کافی بود
شخص نادان با صد ضربه اصلاح نمیشود
آنکه به دل کینه و بر لب مهر دارد دروغگو است
آنکه غیبت میکند همچو احمق است
اولاد نعمت است از جانب خدا ﷻ!
مانند انعام الهی!
اولاد دوران جوانی چنان اند،
مثل تیرهای در دست شخص نیرومند
خوشبخت است آنکس
که تیردانش از این نعمت پُر بود
وی در مقابل مدعی ذلیل نمیشود
برای پیران نواسه ها تاج سر اند
پدر و مادر برای اولاد گوهر اند
طفل را بر راه راست تربیه کن
او تا آخر عمر بر آن پایدار میماند
برای اصلاح طفل وی را به چوب بزن تا حکمت بدست آرد
اگر طفل را اصلاح نکنی او باعث ذلت نام مادر میشود
گر کسی طفل را تربیهٔ سالم داد آسوده میشود
چون او را دیده قلبش از خوشی تازه میشود
نیارید کاستی در اصلاح فرزندان
با چوب زدن نخواهند مُرد فرزندان
کسیکه به خاطر اصلاح، اولاد خود را با چوب نزد
او با اولاد خود مهر نکرد
کسیکه اولاد خود را دوست میدارد
در اصلاح او هرگز کوتاهی نمیکند
هدف زنده گی
من رهنمای شما در اورشلیم بالای تمام بنی اسرائیل پادشاه بوده ام. این را میخواستم که به واسطهٔ حکمت داده شده از جانب خدا تحقیق و بررسی تمام کارهای انجام شده در زیر آسمان را انجام دهم. من به این نتیجه رسیدم که خداوند ﷻ بالای بنی آدم بسیار بار سنگین انداخته است. هر آن چیزیکه در این زمین انجام میشود را دیده ام. تمامش چنان عبث و بی فایده است، مثلیکه کسی دنبال باد میدود.
با خود گفتم: بیا مزهٔ عیش و عشرت را ببین که خوب است یا خیر. ولی برایم ثابت شد که این هم عبث و بی فایده است. پس گفتم: فقط با خنده و ساعت تیری زنده گی گذراندن حماقت است و از عیش و عشرت چیزی به دست نمی آید. سپس در حالیکه تحت رهنمایی حکمت بودم، در بارهٔ مستی می بسیار فکر عمیق کردم، که این بالای انسان چی تأثیری دارد و انجام حماقت چی خواهد بود؟ در این کار هدفم این بود که معلوم کنم که در این دنیا در زنده گی چند روزهٔ بنی آدم کدام کارها مفید اند. پس بر انجام کارهای بزرگ آغاز کردم. برای خود خانه ها را اعمار و باغهای انگور جور کردم. باغهای دیگر و جاهای سبز نیز جور کردم، که در آن درختان هر نوع میوه را نشاندم. ذخایر آب را نیز ساختم تا درختان را آبیاری کند. بدون غلامانی که در خانه ام به دنیا آمده بودند، غلامان ذکور و اناث دیگر را هم خریدم. مالک آنقدر مال و مواشی زیاد شدم، که قبل از من در تمام تاریخ اورشلیم به این اندازه کسی نداشت. بسیار طلا و نقره یی را هم بدست آوردم، که در آن چنان چیزهای قیمتی بود که از پادشاهان و حاکمان دیگر خریده بودم. زمزمه کننده گان ذکور و اناث را به حضور خود آوردم و در حرم خود زنان را زیاد کردم. از تمام لذتهای بنی آدم مستفید بودم. خلاصه اینکه از تمام کسانی که قبل از من در اورشلیم زنده گی کرده بودند عالی مقام و دارا شدم و حکمت با من همراه ماند. چیزی را که چشمانم میخواست، آن را ازش دریغ نمیکردم. قلبم را از هیچ لذتی بی بهره نمیکردم. تمام این کوششها قلبم را خوش ساخته بود، چون این همه انعام کوششهای من بود. ولی زمانیکه به کارهای دست و زحمت کشیدهٔ خود دیدم، پس به این نتیجه رسیدم که تمام این چیزها چنان عبث و بی فایده اند، مثلیکه کسی دنبال باد میدود. در این دنیا هیچ چیزی نیست که به انسان فایده برساند.
پس از تمام این زحمت چی به دست انسان می آید؟ من آن بار سنگین را دیده ام که ﷲ ﷻ بالای بنی آدم انداخته است. خداوند ﷻ هر چیز را چنان آفریده است که در وقت مقرر خود مناسب باشد. در قلب انسان این آگاهی را هم انداخته است که بدون این دنیای فانی ابدیت هم وجود دارد، اما این از فهم انسان بالا است که بداند از ازل تا ابد خداوند ﷻ کدام کارها را مقرر کرده است. پس در اخیر به این فهمیدم که در زنده گی برای انسان نسبت به این چیزی خوب نیست که خوش باشد و ساعت خود را بگذراند. یعنی اینکه خوردن و نوشیدن کند و از زحمت خود لذت ببرد، چون همهٔ این چیزها نعمات داده شده از جانب خدا ﷻ است. به این نیز فهمیدم که هر آن چیزی را که خداوند ﷻ انجام میدهد، تا ابد تغییر ناپذیر است. کسی نه چیزی را در آن زیاد کرده میتواند و نه هم چیزی را کم کرده میتواند. خداوند ﷻ هر چیز را همینطور تنظیم کرده است، تا مردم ازش بترسند.
سپس تمام آن زحمات انسانها را که برای به دست آوردن کامیابی میکَشند، از نظر گذراندم. این هم فقط و فقط با هم دیگر حسادت کردن است. پس تمام این کارها عبث و بی فایده و دنبال باد دویدن است.
قسمیکه انسان از رحم مادر خود لُچ به دنیا می آید، همانطور از این دنیا خواهد رفت و از زحمات کشیدهٔ خود چیزی را با خود برده نمیتواند.
یقیناً! در دنیا چنین شخص صالح نیست که فقط نیکی کند و هیچ وقت از او خطا سر نزند.
من این را فهمیده ام، که خدا ﷻ در ابتدا انسان را به راه راست رهنمایی کرده بود، اما انسان به قلب و فکر خود راه خود را سنجید.
بی شک که هیچکس به آینده نمیفهمد. همینطور کسی دیگر هم آگاهش کرده نمیتواند که چی انجام میشود. هیچکس اختیار روح خود را ندارد که چی وقت میبرآید و روز مرگ خود را تعیین کرده نمیتواند. طوریکه در میدان جنگ به کسی رخصت داده نمیشود، پس همینطور شخص بدعمل با بدعملی خود از جزا رهایی نمییابد.
امکان دارد یک خطاکار صد بار خطا کند و سپس عمر طولانی داشته باشد، اما به این میفهمم که خوشبختی نصیب کسانی میشود که از خداوند ﷻ میترسند. برای بدکاران هیچ خیر نیست، چون از خدا ﷻ نمیترسند. روزهای زنده گی آنها مانند سایه زود خواهند گذشت.
قسمیکه تو به مسیر باد نمیدانی که کدام طرف میرود
و نه هم بر اینکه در رحم مادر استخوان طفل چگونه شکل میگیرد،
پس به کار خالق تمام خلقت
چی خواهی دانست.
صبح تخم بپاش و تا شام به دست خود آرام نده،
چون نمیدانی که کدام کارت حاصل خواهد داد.
شاید از یکی مفاد بگیری یا از دیگر
و شاید هم از هر دو.
حاصلات خود را از راه آب بفرست،
که یک روز در بدلش مفاد آنرا بدست بیاوری.
بعد از دقت به تمام این موضوعات من به این نتیجه رسیدم: از خدا ﷻ بترس و به احکامش تابع باش، چون این چیزی است که بالای هر انسان فرض است. خداوند ﷻ به شمول اعمال پنهان حساب هر عمل را خواهد کرد، اگر خوب باشد و یا بد.