حضرت موسی ﵇
ﷲ ﷻ به موسی ﵇ وعدۀ نجات را میدهد
ﷲ ﷻ به موسی ﵇ فرمود: حال تو خواهی دید که من با فرعون چی میکنم. با دست قدرتمند خود وی را مجبور خواهم کرد که نه تنها به بنی اسرائیل اجازۀ رفتن را بدهد، بلکه با زور از مصر بیرون شان کند. به یاد داشته باش که من ﷲ هستم. قبلاً وقتیکه ابراهیم، اسحاق و یعقوب ﵇ را به دیدار خود مشرف کردم، خود را به نام خدای قادر مطلق معرفی کردم، ولی اسم خود ﷲ قایم و دایم را برای شان نگفتم. من با آنها عهد و پیمان بسته بودم که سرزمین کنعان را برای شان میدهم، جایی که شب و روز مهاجرت را سپری کرده بودند. صدا و فریاد کمک بنی اسرائیل را شنیده ام که آنها تحت غلامی مصریان کرده اند و این عهد و پیمان را در نظر گرفته ام.
ای موسی! تو به بنی اسرائیل این پیام مرا برسان، که من ﷲ هستم. شما را از ظلمهای مصریان رهایی میبخشم و از غلامی آزاد تان میکنم. به دست قدرتمند خود مصریان را به عذابهای بزرگ مبتلا خواهم کرد و شما را نجات خواهم داد. من شما را قوم منتخب خود میگردانم و خدای تان خواهم بود. سپس خواهید فهمید که خدای تان ﷲ هستم، کسیکه شما را از غلامی مصریان رهایی داده است. شما را به آن سرزمین میبرم که قسم دادنش را با ابراهیم، اسحاق و یعقوب کرده بودم و این برای همیش ملکیت تان خواهد بود. من ﷲ هستم.
موسی ﵇ هم این پیام ﷲ ﷻ را به بنی اسرائیل رساند، ولی قسمیکه بنی اسرائیل از فشار کارهای شاقه به تنگ آمده بودند و روحیۀ خود را از دست داده بودند، به سخنان موسی ﵇ گوش نگرفتند.
در این وقت ﷲ ﷻ به موسی ﵇ فرمود: نزد فرعون برو و برایش بگو که به بنی اسرائیل اجازه دهد تا از مصر بروند.
موسی ﵇ گفت: یا رب! اگر بنی اسرائیل حرف مرا قبول نمیکنند، پس فرعون چگونه قبول خواهد کرد؟ و دیگر اینکه زبان من فصیح و روان نیست!